اگر دل تمام عمر را هم در سکوت و خاموشی بسر برد و آرام باشد؛ به ذکر تو و نام بلند تو که می رسد، بی بهانه مستی می کند و به پای می خیزد و به ادب و احترام تمام، بر جای خویش می ایستد...
نیک می دانی که «حوریب» همه ی حیات خویش را مدیون توست. با تو آغازش کرد و با تو به پایان خواهد رساند. شب میلاد توست. می دانی که از چه رو این گونه نگاهت می کند و چشم از آستانت بر نمی دارد؟!
«نور» لطف و کرم و عنایت و دستان بلند و پناهگاه محکم ترا برای تمام عمر خویش و عزیزترین ِ زندگیش می خواهد...
نگار من!
روز جمعه است. به برکت و تقدس نام عموی بزرگوار و مهربان هم که شده، از سر لطف و منت و کرامت قدمی بر «حوریب» بنه... که سخت مشتاق است و منتظر و چشم به راه...